ایستگاه بعد



روز سالگرد ازدواج آنا و پیمان بود آنها در رستوران همیشگی کنار یکدیگر جشن کوچک دو نفره ای گرفته بودند. فردای آن روز آنا در خانه خیلی پر انرژی بود و داشت کارهای خانه را انجام می داد او وقتی کارهایش را تمام و کمال انجام داد به سراغ دفتر خاطراتش رفت و شروع به نوشتن کرد. او در دفتر خاطراتش اینگونه نوشت تاریخ عشق دیروز سالگرد ازدواج من بود و حال و هوای خاصی داشتم من در رستوران کنار پیمان عشق همیشگی ام شمع های سه سالگی ی ازدواجمان را فوت کردیم و پیمان عزیزم
در اداره ی پست سر متصدیان بسیار شلوغ بود منصور در اداره ی پست کار می کرد او داشت نامه ها را از هم تفتیک می کرد که چشمش به نامه ای خورد که نام گیرنده کاملن پاک شده بود دیگر ظهر شده بود و تایم اداری رو به پایان بود که منصور تصمیم گرفت نامه را به خانه ببرد. منصور آدرس و شماره تماس فرستنده را پیدا کرد .او با سارا که فرستنده ی نامه بود صحبت کرد تا بالاخره نام گیرنده که ساسان بود مشخص شد. منصور فردای آن روز به اداره رفت و نامه را برای ساسان فرستاد نامه به دست

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

چتر خیس shakhsi Maurice اشتراک گذاري مطالب دانشگاه علمی کاربردی واحد 13 Cindy Subrahmanyam قیمت طلا روزانه نورافشان | 09336636353